
_چی کار میکنی همسایه ها خوابن فدات بشم
وای چقدر درد داره درش بیار😭
_نفسم الان دردش از بین میره صبر کن
««علیرضا »»
باورم نمیشه رها با اون همه غرورش داشت خواهش میکرد چقدر دوسش داشتم باهاش همه احساساتم نمایان میشود حتی دوست داشتم مثل خودش بچه بازی در بیارم مثل بچه ها باشم ولی اون خوشحال باشه
کم کم داشت اروم میشد منم باسنشو ماساژ میدادم دیگه وقتش بود
آروم سر مردونگیمو گذاشتم رو بهشتش ک خودشو جلو کشید با دستام نگهش داشتم
مردونگیمو ی ضرب توش کردم ک بلند جیغ کشید دستم گذاشتم زیر دلش شروع کردم ب ماساژ دادن
هر چی نباشه خانمم دفعه اولشه فداش بشم تنگه
رها تو فوقالعادهای تنگ تنگ
هیچی نگفت پاعاش از درد شل شده بود از نفس نفس زدن اش قشنگ معلوم بود جون ندارع
دوتا بالشو گذاشتم زیر دلش بهش گفتم بخواب روش خوشگلم
خودشو شل ولو کرد رو بالشت
ی لحظه دلم براش سوخت ولی بیشتر حشریم میکرد
چقدر آروم شده بود
انگشتم گذاشتم رو پلاک فشار دادم ک بلند اخخخخ گفت خندیدم ک گفت
چیه از درد کشیدنم لذت میبری
بغض کرده بود
من با صدای بچه گونه بهش گفتم آره عشقم بس ک عذابم دادی دوران نامزدی ازت لب میخاستم نمیدادی یادته میگفتم تلافی میکنم
بفرما
_خوب سگ خجالت میکشیدم
مهم نیست الان خجالت نکش
ادامه دارد