جذاب وحشی (صحنه دار ) پارت ۳


توی ماشین آهنگ قشنگی پخش میشد 
توی حال خودم بودمو ب آهنگ گوش میدادم ک یهو متوجه نگاه های علیرضا شدم برگشتم سمتش نگاش کردم ک یهو گفتم 
_ چرا اینجا وایستادیم 
بعد اطرافو نگاه کردم ک تاریک و خلوت بود انگار ی جای خلوت نزدیک تالار باغی بود ک گرفته بودیم 
علیرضا: چون عروس خانم قرار نیست بدون شاباش ب دوماد بره عروسی


_ خوبه خوبه پرو نشو ازت شاباش نگرفتم پرو شدیا

علیرضا : ولی من تا شاباش نگیرم مطمئن باش حتی ی قدمم جلو تر نمیرم

کیفمو برداشتمو گفتم 
_ چقدر میخای دوماد پول پرست 😈😂

علیرضا : اندازه خراب شدن ارایشت

با تعجب بهش نگاه کردم ک فهمید هیچی از حرفاش سر در نمیارم یهو خم شد سمتم خودمو عقب کشیدم ک دستاشو دو طرف کمرم حلقه کرد یهو نفسم بند شد نمی‌دونم ی ترس خاص ی استرس خاص و شاید میشه گفت همه ی خیلی دنیا توم جمع شده بودن 
صورتشو نزدیک صورتم کردو گفت 
رها میدونستی چشات آنقدر قشنگ ک آدم دلش میخواد تا جون داری بکندت

کم کم داشت حالم دگرگون میشد وقتی نفسای داغش ب صورتم میخورد دلم میخواست همینجا مهر مالکیتش رو بزنه

نگاهشو از چشمام گرفتو ب لبام دوخت یهو مثل دیونه ها شروع  کرد ب خوردن لب پایینم این اولین لبمون بود از شدت شوکه نمی‌تونستم همراهیش کنم ک سرشو برد عقبو با شیطنت نگام کرد 
علیرضا : رها تا امشب تموم بشه من دیونه میشم

با خجالت سرمو پایین انداختمو  لب زدم  منم 
دستاشو گذاشت روی شونه های برهنمو بعد محکم از سر شونم گاز گرفت آنقدر محکم ک فکر کنم نرسیده ب تالار کبود بشه بعدشم ک علیرضا به حالت اول برگشتو سرجاش نشست

علیرضا: بریم دیگه دیر شد بقیش باشه برا بعد
..ه
..ه
..ه
..ه
حدودا ساعت دو شب بود ک رسیدیم خونه علیرضا کلید انداختو درو باز کرد باورم نمیشد آنقدر اینجا قشنگ شده باشه 
پر از گل و بوی خوب 
علیرضا : بفرمایید داخل عروس خوشگلم ک شب طولانی در پیش داریم 
.....ادامه داره  پارت بعدی