جذاب وحشی (صحن دار) پارت ۱

امروز بهترین روز زندگیم بود روزی ک قرار بود بعد از چهار سال با پسری ازدواج کنم ک کل عمرم منتظرش بودم عاشقانه شب و روز وقتی ک نبود می‌پرستیدمش

وقتی توی آرایشگاه چشمم ب کارت عروسیمون افتاد اشک توی چشمام حلقه زد حقله ای ک باهات میشد کل زندگیم جلوی چشمام مرور بشه 

دوشیزه رها و جناب علیرضا.....

این باعث میشد تمام دنیا قشنگیشو ب نمایش بکشه 

تیپ آرایشگاه منتظر بودم تا علیرضا بیاد دنبالم دیگه طاقت نداشتم 

گوشیم زنگ خورد بدون نگاه کردن بهش جواب دادم 

-الو 

..سلام عروس خانم کجایی نمیای پایین 

_ چرا نیام عشقم 

... الان میام 

و گوشیو قطع کردم 

دختری ک اونجا تازه ب کار شروع کرده بود کمک کرد از پله ها برم پایین 

ادامه دارد 

کامنت ۴

لایک ۵

پارت بعد می‌زارم